ریحانه ویگانه و محمدحسین

به نام خدا ...

اول از همه سال نوروبه همه ی شما دوستای گلم تبریک عرض می کنم و اینکه دیروز

عروسی عمورضای ریحانه و یگانه و محمد حسین بودش(پسرداییم) و امروز هم دایی

مهدیم(آقاجون ریحانه و یگانه ومحمدحسین)(بابای بابای ریحانه و یگانه و محمدحسین)صبح

بعداز خوردن صبحانه اومدند خونه ی دایی هادیم(عموی بابای ریحانه و یگانه و محمدحسین)

وگفتند همه برای ناهار اونجا دعوتیم و من و مامانم وبابام و داداش صادقم و داداش امیرم و

دایی هادیم و زن دایی هادیم با بچه هاشون و خاله نجمه با باقرآقا(شوهر خاله نجمه ام

رفتیم برای ناهار خونه ی دایی مهدیم و قبل از ناهار هم بچه ها توی حیاط بودند و منم از

همشون عکس گرفتم وفقط یگانه هرکاریش کردمراضی نشد که ازش عکس بگیرم و بگذارم

توی وبلاگش ولی درعوضش با محمدحسین سلفی گرفتم و ازریحانه و دخترعموش هم

عکس گرفتم

ریحانه ی نازم ...

ریحانه و دخترعموش فاطمه ...

 محمدحسین و خودم ...